وبلاگ مرغ سحر

ما مرغ سحر خیز شگفت آوائیم، خونین پر و بالیم و شفق سیمائیم، در معبر تاریخ چو کاخی بشکوه، صد بار شکسته ایم و پا برجائیم ...

آرزوهای خوب برای تو

آرزوهای خوب برای تو

08:07 1402/8/3 - اسماعیل امیری

دیروز دستای کوچولوتو دور گردنم انداختی و گفتی 《بابایی دوست ندارم از پیش تو مامان جایی برم، چون دلم براتون تنگ میشه》.

میدونم چه حسی داری اما عزیز بابا این احساس شروع موفقیته و برداشتن قدمهای جدیدتره.

 

هرچی آرزوی خوبه مال تو.

هرچی از خاطره ها موند، واسه من،

تو برو به آرزوهات برسی،

وقتی تو موفقی شادم من،

 

دخترم زندگی شیرینه ولی،

یادت باشه مثل باد میگذره،

فرصت شادی و خوشبختی هست،

اگه شادی نکنی اونم میره،

 

زیر بارون که میری عاشق باش،

چون خدا از همه چی باخبره ،

روزی که اومدی دنیا ، یادمه .

رفتنم از پیش تو، یادت نره.

 

یه روزی عکسمو قاب کن تو اتاق،

هر کی پرسید، بگو یک مسافره،

سفرش طول کشید ، خیلی دید،

اما میگفت همه چی یادش میره.

 

بگو اسم عاشقیش بابا بود،

بابا بودن از همه سخت تره،

بگو وقت رفتنش ساک نداشت،

چون میگفت بار تو سفر، دردسره .

 

روزی عاشق شد و با عشقش گفت،

این دیگه تو عاشقی آخرشه،

اما وقتی تو به دنیا اومدی،

تازه فهمید عاشقی ته نداره .

 

هر روز از روزای قبل زیباتر،

می بینم داری چقدر بزرگ میشی،

میدونم روزی با این بال کوچیک،

شهپرایی واسه پروازه میسازی.

 

عاشق دیدن تو، تو اوجتم،

دوست دارم اونقدر بالا بپری،

که دیگه گرگا و کفتارای خاک،

نتونن فکر کنن تو چنگشونی.

 

شاید برگردی دیگه من نباشم،

که به تو پروازتو تبریک بگم،

اما روی طاقچه، رو بروی تو،

تو دل قاب سفید منتظرم .

 

من و مامان همه جا همراهتیم،

مثل نوری که میتابه روی صبح،

هر وقتی چشماتو بستی تو دلت،

چشماتو واکنی هم پیش تو ئیم ...

لازمه حیات در هستی چیست ؟

لازمه حیات در هستی چیست ؟

20:23 1402/7/27 - اسماعیل امیری

زمانی که تازه از بخش فنی محل فعالیتم به پست مدیریتی منصوب شدم و دخترم نیز کودکی دوساله بود، خیلی دنبال مطالب و دروس مدیریت و همچنین علوم تربیتی میگشتم و کتابها را زیر و رو می کردم. به صورت بسیار اتفاقی در جستجوی دیپ وب به مطلب تحلیلی جالبی در تربیت و تعلیم برای زندگی برخوردم که ارائه آن به همکاران خودم را خالی از لطف نمی دیدم ولی خب با استقبال روبرو نشد گرچه مسیر و دیدگاه من به زندگی را بسیار تغییر داد.

در این مطلب مختصری از آن را می آورم...


هویت و ماهیت هر یک از موجودات در جهان اطراف ما، با خصایص مشخصی تعریف و از دیگر موجودات تمییز می شوند. موجودات در طیفهای مختلفی تقسیم بندی می شوند و یکی از تقسیمات مهم موجودات، زنده و غیر زنده است.
تقریباً میتوان گفت برای زنده بودن (یک انسان، سیستم، مجموعه، شرکت، گیاه، حیوان و ...) در محدوده شناخت بشری شرایط و عملیاتهای زیر نیاز است :
1- تغذیه کند؛
2- ارتباط برقرار کند؛
3- مدیریت کند؛

۱- «تمامی موجودات زنده باید تغذیه کنند، اگر تغذیه نمی کنند زنده نیستند یا درحال ترک زندگی هستند.»
این تغذیه در تعیین رتبه و جایگاه همه موجودات موثر است؛ تغذیه نباتی شامل نور، هوا، مواد معدنی، داده و «دانش» است؛ تغذیه حیوانی شامل تغذیه نباتی و احساسی است؛ تغذیه حیوانی برتر (شامل انسانی) شامل تغذیه نباتی، تغذیه حیوانی ، تغذیه با مواد آلی، تغذیه شناختی (استفاده از ترکیب تغذیه ها و دانشهای دیگر موجودات) و «قدرت انتخاب» تغذیه است. جالب اینجاست که موجوداتی که تغذیه رتبه های بعد را انتخاب می کنند دارند در یک تکامل تکوینی به مرحله بعد حیات وارد می شوند.
تغذیه از ملزومات اولیه ورود به حیات است و تغییر سطوح حیاتی است؛ داده و دانش بخش بسیار مهمی از تغذیه حیات است، داده ها (اطلاعات) که خود چندین وجه و طیف متنوعی دارند، با تبادل و ثبت مکرر و با پردازش توسط هوش (توانایی محاسبه، استدلال و استنتاج) تبدیل به دانش می شوند و برخی دانش ها بعد از تکرار بسیار، بدیهی شده و تبدیل به داده های برتر (مثل اطلاعات حافظه ژنتیکی، دانش ارثی و مفروضات) می شوند. دانشهای مرکب و داده های برتر پس از نهادینه شدن در انسان تبدیل به حکمت می شوند که حکمت نوعی متعالی از چیره دستی در علم و کاربرد آن است؛ چرخه داده ، دانش و حکمت یک چرخه بسیار خارق العاده و جالب از سیستم ذهن بشری است که در این مبحث مجال آن نیست.

۲ - «تمامی موجودات زنده باید توانایی ارتباط و ارائه داشته باشند و گرنه یا زنده نیستند یا در حال ترک زندگی هستند.»
این ارتباطات نیز در تعیین رده و رتبه حیاتی موجودات موثر است؛ این ارتباطات یا یک طرفه یا دوطرفه است و در این ارتباطات همیشه نوعی تبادل وجود دارد، تبادل تغذیه ای، تبادل شناختی و احساسی و ... این ارتباطات دو سطح دارد :
1- عمل و عکس العملی.
2- ارائه و معرفی.
رنگ، بو، مزه، صدا و ... مسیرهای این ارتباطات است؛ ارتباطات خود علمی گسترده و پر از شاخه های مختلف است.

۳ - «تمامی موجودات زنده باید حیات خود را مدیریت کنند و گرنه به زودی از چرخه حیات خارج می شوند.»
مدیریت موضوعی بسیار پیچیده تر از دو مفهوم قبلی است و تقریباً میتوان گفت دو موضوع قبلی را هم در موجودات زنده تغییر و ارتقاء می دهد، که پیش نیاز درونی مدیریت توانایی اراده کردن قبل از توانایی اداره کردن است؛ مدیریت شاخه ها و تجلی های بسیاری دارد از مدیریت های غریزی (مدیریت تنفس و ترتیب ضربان قلب) تا مدیریتهای اختیاری و آگاهانه (مدیریت حرکت، مدیریت زمان و ...) ، مدیریت حیات نیز انواع مختلفی دارد مانند مدیریت سیستم تغذیه در موجودات و مدیریت ارتباطات در موجودات زنده، مدیریت چرخه زمان، «مدیریت حیات یعنی تسلط و کنترل هر موجود زنده بر شرایط خود و پیرامونی خود برای حفظ حیات و در تعالی آن ارتقاء سطح حیاتی است.»

مثالی ساده برای زیستن یک دانه گیاه این است؛ ابتدا باید اراده ای نسبت به جابجایی و انتقال دانه ها اقدام نماید؛ دانه باید مدیریت زمان و تغذیه کند دانه ای که نسبت به رشد بر روی صخره ای در شرایط کم آبی و کم نوری و در زمان نامناسب اقدام نماید محکوم به مرگ است و به چرخه حیات وارد نشده، خارج می شود. این دانه باید شرایط پیرامونی خود را بسنجد، شرایط تغذیه مناسب را که دید، بنابر وضعیت گرما و سرما بتواند زمان رویش جوانه یا ریشه (اولویت این رویش در هر دانه ای تفاوت دارد) را مدیریت کند و تشخیص دهد، تغذیه مناسب را از طریق هوش آوندی خود (به جای آب با PH مناسب، اسید یا باز یا سموم از ریشه به دانه کشانده نشود) به سمت دانه و سپس ساقه بکشد و سپس به کمک نور مناسب نسبت به ایجاد آنزیمهای رشد اقدام کند. حالا پس از رشد بتواند نمایش مناسب برای انتقال دانه های حاصل از خود را ارائه نماید، این گیاه جدید نباید به موجوداتی که معده های اسیدی تر دارند خود نمایی نکند و گرنه تمامی دانه هایش هضم و منقرض می شود.
این یک نمونه خیلی ساده و شرح مختصری از چرخه حیاتی یک دانه است. موجودات پیچیده تر چرخه حیات پیچیده تری دارند.
برخی از حیوانات برای بالاتر بردن کیفیت حیات خود نسبت به جمع آوری داده و ساخت دانش و سپس تطبیق خود با شرایط اطراف اقدام می نمایند هرچه سطح این موجودات بالاتر می رود، مدیریت دانش پیچیده تر می شود.
بسیاری از موجودات زنده تنها تا یک یا دو سطح توان مدیریت دانش دارند یا گاهاً تنها یک سطح امکان استفاده از دانش مرکب (دانشی که محصول اطلاعات پیرامونی است) را دارند. مثلاً برخی گونه میمونها تنها می توانند تا دو سطح دانشی و برخی تا سه سطح شامل یک اطلاعات و یک دانش را ترکیب و استفاده کنند یا مثلاً دلفینها سطوح بیشتری از اطلاعات و دانش مرکب را با هم ترکیب و استفاده می کنند.
انسان تنها موجود شناخته شده ای است که می تواند سطح نامحدودی از دانش و اطلاعات را (البته به شرط ظرفیت مغز و ذهن) ترکیب و دانش های جدیدی (علوم مختلف) بسازد و استفاده کند و در آنها به سطح حکمت برسد .